سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات علمی و ارتباطات جهانی

نظر

حجاب، صدفی برای مروارید!



اصلا شاید یکی دلش بخواهد شنبه یکشنبه لباس بپوشد. دیگر خودش می‌داند و برداشت اطرافیان از شخصیتش؛ اما چسباندن این آشفتگی به حجاب و فرمان خدا عین ظلم است.



حجابی که حجاب باشد پوششی دارد از جنس نخ و پارچه و دکمه، معنایی دارد از قماش حیا و متانت و حریم، و مکانی دارد از نوع حضور نامحرم. نمی‌دانم اسم پوششی با چاشنی حیا که انگار به پوست تن دوخته شده را چه می‌گذارید؟


هر چه باشد اسمش حجاب نیست؛ چون حجاب مکان و شرایط دارد. اگر خدا دوست داشت که بنده‌اش همیشه در پرده باشد که از ازل پوست بدنش را دوجداره خلق می‌کرد تا همیشه باحجاب باشد!


 


می‌گویم اسم این لباس حجاب نیست؛ چون همچین پوششی مثل چاقویی است که هم می‌شود با آن میوه پوست کند و هم سر بی‌گناهی را بیخ تا بیخ برید. حجابی که حجاب باشد، همه‌اش نور و معنویت است، همه‌اش میوه و ویتامین است و نمی‌شود چاقوی همه‌کاره باشد.


حجاب، دستور پوششی است برای در گنجه کردن گوهرهایی که نباید ناخنک زده شوند؛ کاسبرگی است برای گل؛ اما گل تا ابد هم که در کاسبرگ نمی‌ماند. بالاخره باید روزی عطرافشانی کند.


 


حجاب، امری است برای پوشاندن زیبایی‌ها در جایی که به صلاحمان است زیبایی‌مان کمتر دیده‌شود؛ باعث می‌شود چیدمان لباس‌های تنمان قانون‌مند شود و با شخصیت و آراسته به نظر برسیم. حجاب، ساتر زیبایی است. زیبایی که یا مادی است و در جمال و چشم و ابرو پیداست. یا معنوی است که در دریای چشم موج می‌زند. همه دختران که ملکه شاه پریان نیستند. شاید یکی امتیاز زیبایی مادی‌اش کمتر باشد؛ اما زیبایی معنوی را همه اگر دستکاری‌اش نکرده باشند فطرتا دارند. اینقدر چشم و عقل‌هایمان در این روزگار، سطحی شده که نمی‌فهمیم زیبایی معنوی چند بخش است. شاید پذیرش زیبای معنوی بودن هر دختر کمی سخت باشد؛ اما باید قبول کنیم که بالاخره در این خلقت خدا یک قوه‌ای، جذابیتی، استعدادی هست که فوج فوج دل می‌برد. حجاب آمده که جلوه نمایی مادی و معنوی را انحصاری افراد خاصی کند.


اگر یک پوششی به اسم مستعار حجاب در جا و جمعی که حجاب‌گذاردنش لازم نباشد بیاید؛ عوض این که خاصیت پوشانندگی زیبایی مادی و معنوی حجاب را داشته ‌باشد ابزاری برای پوشاندن زشتی‌های مادی می‌شود.


درست است که آدم همیشه حوصله رسیدن به سر و وضعش را ندارد. یک وقت می‌بینی موهایش ژولیده است و برس و آینه ندارد، یک وقت دیرش بوده و لباس مچاله شده توی کشو را فوری به خودش پیچانده، یک وقت هم از هفت دولت آزاد بوده و اصلا تا خودش را در آینه ندیده نفهمیده چه لباسی پوشیده! همه اینها درست است و البته راه‌های چاره‌ای به کوچکی آینه و یک سر سوزن وقت و توجه دارد.


 


اصلا شاید یکی دلش بخواهد شنبه یکشنبه لباس بپوشد. دیگر خودش می‌داند و برداشت اطرافیان از شخصیتش؛ اما چسباندن این آشفتگی به حجاب و فرمان خدا عین ظلم است.


حجاب، امری است برای پوشاندن زیبایی‌ها در جایی که به صلاحمان است زیبایی‌مان کمتر دیده‌شود؛باعث می‌شود چیدمان لباس‌های تنمان قانون‌مند شود و با شخصیت و آراسته به نظر برسیم.


پوششی که بخواهد نام حجاب و حیا را یدک بکشد ولی در جای مناسبش استفاده نشود حکایت همان چاقو است و سر بریدن!


 


آراستگی به انسان احساس آرامش و اعتماد به نفس می‌دهد. تمیز و مرتب بودن حتی اگر زیر روسری هم قایم شده ‌باشد موجب می‌شود خودمان هم پیش خودمان احساس شخصیت کنیم و به اصطلاح پیش پای خودمان بلند شویم! این حالت از تکبر نیست؛ از حس خود آدم بینی است! قدیم‌ترها – مخصوصا قبل انقلاب - که می‌خواستند به دختران محجبه متلک بیندازند می‌گفتند: «مگه کچل هستی که چادر پوشیدی؟!» شاید واقعا منظور از آن جمله کچلی و بی‌مویی نبوده؛ اما به نحوی می‌خواسته این مطلب را برساند که محجبه‌ها می‌خواهند با روسری زشت بودن خودشان را مخفی و کتمان کنند! آراسته بودن حتی در زیر حجاب، خود فرد را مطمئن می‌کند که ویژگی زشتی برای مخفی کردن ندارد و فرمان حجاب را از روی اعتقاد قلبی  و اطمینان به منفعت مادی گردن نهاده.


خدا بندگانش را دوست دارد؛ برای همین هم آنها را به احسن وجه آفریده و البته دختران را به وجه احسن‌ترین! خدا صلاح دیده که بنده‌اش پیش چشمان غریبه‌ها خودنمایی نکند و زیبایی مادی و معنوی‌اش را بپوشاند. دقیقا همین خدا خودش توصیه کرده که دختران پیش محارم آراسته و منظم باشند. مگر نه این است که زن، جلوه‌ای از جمال الهی است؟